English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5395 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
he may come late U شایددیر بیاید
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
pay a way the sheet U کاغذ را بدهید بیاید
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
as memory serves U هر وقت بیاد انسان بیاید
drown one's sorrows <idiom> U مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
It all depends on how things develop. U بستگی دارد چه پیش بیاید
i sat down to recover U نشستم زمین که حالم جا بیاید
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
he may come late U ممکن است دیر بیاید
rising mine U مینی که میتواند به سطح اب بیاید
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
Wait up! U صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
in one's element <idiom> U شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
to refresh [jog] your memory U خاطره خود را تازه کردن [ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
so far U تا اینجا
thus far U تا اینجا
hitherto U تا اینجا
here U در اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
where U اینجا
here U اینجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
passim U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
here and there U اینجا انجا
up and down U اینجا وانجا
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
no one is here U هیچکس اینجا نیست
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
here lies U در اینجا دفن است
hereon U در این مورد در اینجا
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
what is your business here U کار شما اینجا چیست
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
He is expected to arrive in acople of days. U فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
there is no style about her U ندارد
it does not weigh with me U ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
flicker free U ی ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
no object U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he has no manners U اداب ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
it does not matter U اهمیت ندارد
it lacks soul U روح ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
it is well enough U عیبی ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
he means well U قصد بدی ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com